گفتگو با یک بیمار مبتلا به هویت جنسی

برزخ تن

در کنار خانواده در یک اتاق 30 متری ، دورتر  از چشم پدر و مادرم درزندانی که برایم ساخته شده  روزگارم را می گذرانم . من بنده ی خدا هستم . من حق زندگی دارم  اما کسی جز خودم  حق نفس کشیدن به من و امثال من را نمی دهد.

تنها در اتاقم می توانم دور از هر گونه هیا هو نفس بکشم اما وقتی وارد کوچه و بازار می شوم استرس این را دارم که  باز به چشم یک فرد ی که مبتلا به  انحراف جنسی هست به من خیره شوند. از این که همه مرا با انگشت نشان می دهند متنفرم از این که کسی چندین بار به پشت سرخود برمی گرد و با حالتی تمسخر به من خیره می شود آزرده خاطر می شوم .

عاشق درس خواندن بودم اما به جرم انحرافات اخلاقی و غیر عادی بودن با سایر دانش اموزان در مدت زمان کوتاهی پرونده ام را به دستم سپردند و راهی خانه ای کردند  که ........................

اینها سخنان یک دختر 23 ساله ای است که در شهر تبریز زندگی می کند. او یک بیمار است اما عده ای بر این باورند که انحرافات اخلاقی و جنسی دارد. دقایقی پیش او نشستن و گوش دادن به دردو دلهایش متوجه می شوی که قصور از ما بوده که نتوانستیم این بیماری را آن طور که باید بشناسیم.

ترانس سکسوالیتیه که اختلال هویت جنسی نیز نامیده می شود را می توان به شکلی از مرز بین جنسیت و حقیقی و هویت جنسی تعبیر کرد. یک ترانس سکسوال فردی است که ساختار های جنسیتی مغز که مشخص کننده هویت جنسی اوست ، کاملا با اندام های جنسی او مغایرت دارد و به طور ساده می توان گفت که این فرد در دام جنسیت مخالف با مغز خود می باشد. 

هویت جنسی و جنسیت دو چیز مجزا می باشند. جنسیت شكل ظاهری است در حالیكه هویت جنسی و مركزیت آن را باید در مغز جستجو كرد. در نتیجه، یك ترانس سكسوال با كلیه مشخصات تكامل یافته ، یك جنس به دنیا می آید ولی با این وجود از سنین كم و حتی سنین قبل از مدرسه دچار آشفتگی هویت جنسی می گردد و از همان سنین به شرایط خود پی می برد

امیدواریم گفتگوی ما با پروین و نیما نظر مخاطبان را به خود جلب کند.

 

لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟

همه مرا پروین  صدا می زنند

اکنون دوست دارید من شمارا با چه نامی صدا کنم؟

آرزوی قلبی من است که روزی همه مرا به اسم نیما بشناسند. لطفا به من نیما بگو

پس آقا نیما لطفا بگوید چند سال دارید مقطع تحصیلاتتون چقدر است و کمی هم از خانواده خود برای مخاطبان سخن بگوئید؟

 

 اسمم در  شناسنامه پروین است و دوست دارم همه مرا نیما صدا کنند و 23 سال دارم و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده ام و از بچگی دوست داشتم تراشکار شوم اما خانوده ام اجازه ندادند  به این حرفه بپردازم و تراشکاران هم قبول نکردند  که به عنوان شاگرد در کنار آنها این حرفه را بیاموزم .

به درس خواندن علاقه زیادی داشتم اما خانوده ام به زور مرا در دبستان دخترانه ثبت نام کردند در کلاس با هیچ یک از بچه ها صحبت نمی کردم تا کلاس پنجم این وضعیت را تحمل کردم اما وسط های پایان تحصیلی بود که ناظم مدرسه با برچسب انحرافات اخلاقی مرا راهی خانه کرد.و من راهی زندانی شدم که می بایست دور از مردم در کنج قفس می نشستم و بدبختی های خودم را مرور می کردم .

در ضمن باید بگویم که من خانوده ای ندارم و نمی دانم چند خواهر برادر هستیم .

متوجه نشدم در ابتدا وقتی با شما صحبت می کردم می گفتید باید زودتر برم مادرم نگرانم می شود ؟

درست است من در کنار خانوده اما دور تر از آنها یعنی در یک اتاق 30 متری که درش به روی همه باز است اما کسی به داخل اتاقم  نمی آید زندگی می کنم . از زمانی که گفتم من نیما هستم والدینم  مرا طردکردند و گفتند در شناسنامه ما فرزندی به اسم تو  وجود ندارد

آرزو می کنم یک روز بینم مادرم نگران من است . او اصلا به من توجهی نمی کند. او نمی داند چه می خورم چه می پوشم و چه کار می کنم .

الان به کاری هم مشغول هستید ؟

خانم دلتان خوش است . چه کاری وقتی همه با تمسخر نگاهم می کنند  وقتی جامعه حق نفس کشیدن  از من را گرفته وقتی مرا به جرم بیماری به همجنسگرا تشبیه می کنند مگر حاضر می شوند به من کاری هم بدهند.

ما مردگانی هستیم که روح هایمان سرگردان است .من و امثال ما  در جامعه ای زندگی می کنیم که نمی دانیم انسان هستیم یا حیوان و یا بیمار !  شاید ما همان  ارواح خبیثم!

از جامعه ای که اینقدر دلتان پر است چه خواسته و انتظاری  دارید؟

ببینید الان شما دختر هستید شاید یک اتفاقی بیفتد و بگوئید کاش پسر بودم. این حس در اکثر جنس های مخالف وجود دارد. شما بیمار نیستید احساستان گذراست چون مغزتان به شما می گوئید که دختر هستی و نباید از روی احساسات تصمیم گیری کنی .

اما در مورد من و امثال من این طور نیست. اندامی دخترانه دارم تن صدایم بالاست مغزم به من می گوید پسر هستم .هیچ کس  نمی تواند از دستورات  مغزش سر پیچی کند  . خوب تو دختری از دستورات مغزت سرپیچی کن و بگو پسرم ! .آیا تو می توانی بگویی پسر هستی ؟! . مسلما نمی توانی و من هم نمی توانم بگویم دخترم .

هیچ انتظاری از جامعه ای که در آن زندگی می کنم  ندارم فقط می خواهم این موضع را درک کنند که من بیمارم و باید درمان شوم.

برای برطرف کردن مشکلات خودتان  به جای خاصی هم مراجعه کرده اید؟

نه سازمانی که متولی حمایت از ماست خودش به چشم دوجنسه های انحرفی به ما نگاه می کند. سازمانی ، نهادی یا اداره ای که از ما حمایت کند وجود ندارد. اکثر دوستان من چندین بار به سازمان بهزیستی مراجعه کرده اند تا مشکلات انها برطرف شود اما متاسفانه  برخورد مناسبی با آنها نداشته اندو چند نفر از آنها هم اقدام به خودکشی کرده اند.

خوب شما به یک بیماری اختلال هویت جنسی مبتلا شده اید به نظر خودتان این بیماری درمان دارد؟

بله تنها درمان عمل جراحی است که متاسفانه تمامی عمل ها در تهران انجام می شود وبرای  بهبودی کامل  باید 15 میلیون تومان  هزینه کنی . که این مبلغ از عهده هر کسی بر نمی آید .

آن طور که شنیده ام سازمان بهزیستی در کمک هزینه عمل جراحی برنامه های خاصی دارد. تا کنون برای برطرف کردن مشکلات خود به این سازمان مراجعه کرده اید ؟

نه خیر شما درست شنیده اید اما شنیده اید و عمل کردن آنها را هیچ گاه با چشم خود ندیده اید. دقیقا نمی دانم بهزیستی چقدر کمک می کند اما از آنجایی که از دوستان شنیده ام حدود 5 الی 6 میلیون شاید هم کمترباشد آن هم پروسه خاص خودش را دارد و معلوم نیست با چه شرایطی این هزینه ها را تقبل می کنند.

خوب از بین دوستانتان چند نفر عمل جراحی انجام داده اند که در شهر تبریز می باشند.

دقیقا نمی توانم بگویم چند نفر هستند از تمامی شهر ها من دوستانی شبه خودم دارم چون فقط ما می توانیم همدیگر را درک کنیم.

بعد از عمل جراحی مشکلاتشان حل شده است؟

نمی دانم چه بگویم انهایی که خانوده درست و حسابی دارند مشکلاتشان حل شده اما آنهایی که مثل خانوده من توجهی به فرزندشان ندارند مشکلاتشان زیاد می شود.

اکثر افرادی که عمل کرده اند راضی هستند بعد از عمل به شهر دیگری اسکان یافته و زندگی جدیدی را شروع کرده اند. در بین این افراد کسانی را می شناسم که خانواده آنها را ترد کرده و در آغوش جامعه رها شده اندمتاسفانه  بعد از عمل جراحی  نقاهتگاهی برای بهبود حالات روحی آنها وجود ندارد.

شما خودتان تا کنون به عمل جراحی فکر کرده اید؟

کسی که به اختلال هویت جنسی مبتلاست همیشه به عمل جراحی  فکر می کند. شب و روزم را با آروزی بستری شدن در تخت بیمارستان و انجام عمل جراحی می گذرانم  اما نه پرونده ای در بهزیستی دارم و نه اینکه پولی برای عمل جراحی و نه  خانواده ای که رضایت دهند که عمل جراحی شوم.

از چه زمانی پی بردید که به این بیماری مبتلا هستید؟

از کودکی بازی با عروسک ها را دوست داشتم اکثر اسباب بازی هایم تفنگ و ماشین و تراکتور و ... بود. وقتی مادرم مرا پروین صدا می کرد اصلا جوابش را نمی دادم و او عصبانی می شد

هیچ وقت دامن نپوشیدم . همیشه بلوز شلوار تنم بود. وقتی بچه بودم بلوز هایی می پوشیدم که عکس ماشین و ... داشت. وقتی 3 الی 4 سال داشتم خانوده ام می خندیدند و خواسته هایم را برآورده می کردند. اما وقتی بزرگتر شدم همه چیز عوض شد. وقتی گفتند برای رفتن به مدرسه باید مقنعه سرت کنی هر چقدر التماسشان کردم با کتک لباس های دخترانه تنم کردند و من اکنون به اجبار این لباس هایم را تنم کرده ام و به خاطر همین که زیاد از این لباس ها استفاده نکنم کمتر بیرون از خانه می مانم و این اولین روزی است که تقریبا بیش از 2 ساعتی بیرون از خانه هستم آن هم به خاطر سوال های شما.

تا حالا شده در کنار پدر و مادر خود بنشینید و در مورد مشکلات خودتان با آنها دردو دل کنید؟

نه هر موقع خواسته ام حرفی بزنم صورتشان رابرگردانده اند . پدر و مادرمان هم ما را قبول ندارد. من آغوش گرم مادر م را تا حالا حس نکرده ام و نمی دانم آخرین بار کی مادرم مرا در آغوش گرفت من نمی دانم چه اشتباهی کرده ام باید هر زوز فحش ها و بدو بیراه های پدرم را بشنوم.

فکر کنید پدر و مادرتان در کنار شما نشسته اند و حاضرند دردو دل های شمارا بشنود. پس دردو دل کنید؟

پدر ، مادر ، نرگس، رضا جان من همجنس باز نیستم. من نمی دانم کیستم. شما می گوئید پروین هستم . مغزم می گوید نیما . خدایا قسمت می دهم خودت بگو من پروین هستم یا نیما!

مادر امروز برای اولین بار کسی جلوی راهم سبز شد از من نترسید طوری با من صحبت کرد که برای اولین بار حس کردم انسان هستم .

پدر دوست ندارم  بودن من در کنارت تو را آزرده خاطر کند و پدر جان اذیت می شوم وقتی می بینم که لحظه ای من و نرگس را تنها نمی کذاری . پدر تو از من می ترسی که به دختر کوچکتر تو آسیب برسانم اما من نرگس را دوست دارم او خواهر کوچک من است . پدر به من اعتماد کن چون من همجنس باز نیستم

نرگس جان در خانه تنها تو هستی که هر از گاهی به اتاقم سر می زنی و با جک های بامزه خود ، مرا می خندانی اما وقتی اتاق را ترک می کنی دلم می گیرد.

رضا جان  2 سال از من کوچکتری اما همیشه باید من به تو سلام بگویم . تو سرت را پایین بیندازی و بگو علیک سلام . آرزو دارم یکبار هم که شده به چشمان من  نگاه کنی و بگویی نیما جان سلام .

گفتگوی ما با پروین یا نیما ما را بر این داشت تا نظز برخی از کارشناسان و سازمان هایی که متولی حمایت از این افراد هستند را در خصوص این بیماران جویا شویم اما نمی دانم چرا سراغ هر کارشناسی رفتیم گفتن اسمی از ما برده نشود. و هر آمار و اطلاعاتی خواستیم معذرت خواهی کردند و گفتن ما محتاط هستیم . یکی از  کارشناس های شهر تبریز که بیشتر با این افراد سرو کار داشت به جای دادن اطلاعات آماری نصیحتمان کرد تا دنبال این سوژه را نگیرم این کارشناس گفت : اینها بیمار نیستند و بر اساس احساسات خود تصمیم گیری می کنند نشستن پای گفتگوی ایشان خالی از لطف نیست:

منظور از این که یک فرد به بیماری اختلافات هویت جنسی مبتلا است چیست؟

همان دو جنسه ها را می گویی؟ سوژه قحط بود. این همه آسیب های اجتماعی چرا دنبال این سوژه افتاده ای ! یک پیشنهاد برادرانه لطفا دنبال دیگر آسیب های اجتماعی برو.

خوب آسیب های اجتماعی نو ظهور دائما د ر حال افزایش هستند این بیماری هم می تواند آسیب های اجتماعی زیادی را به دنبال ذاشته باشه و به نظر من باید در مورد این بیماری هم اطلاع رسانی بشه معمولا د رمورد اکثر بیماری ها از طریق رسانه ها اطلاع رزسانی شده اما د راین مورد نه؟

نمی دانم چرا اینقدر به این موضوع حساسیت نشان می دهی . آیا کیس خاصی در نظر داری که به دنبال این سوژه افتاده ای مثلا از فامیل ، دوست ، آشنا و ... که به این بیماری مبتلاست؟

چرا دوست ندارید در این مورد اطلاع رسانی بشه  دادن اطلاعات در این خصوص چه پیامد هایی خواهد داشت؟

این سوژه با روحیه تو سازگار نیست چه لزومی دارد یک دختر دنبال این سوژه ها برود.

پرداختن به این موضع بار منفی داره و اثرات نامطلوبی بر روحیه افراد می گذارد . چند روز پیش یکی از این دو جنسه ها را در خیابون دیدم لباس مردانه پوشیده بود دستم بهش خورد یک صدای نازکی از خودش د رآورد اونقدر جیغ کشید و بعد گفت اگه مزاحم شوی دست پلیس می سپارمت. با دیدن چهره او و صداش ، موهای بدنم سیخ شدتو جای من بودی از ترس بیهوش می شدی.

خوب آنطور که من شنیده ام این افراد به عنوان یک بیمار در جامعه شناخته  شده اند تا جایی که بهزیستی هم برای حمایت از این بیماران  و عمل جراحی انها تقریبا 5 میلیون هزینه تقبل می کند یعنی این افراد را به عنوان بیمار شناخته است که قصد حمایت از این افراد را دارد.  خوب  حالا پرداختن به این سوژه چه بار منفی می تواند داشته باشد؟

خانم لطفا مقدار پول رو دیگه بر زبان نیاورید فردا پس فردا همه میرن بهزیستی و می گن می خواهیم تغییر هویت بدهیم.

یعنی بهزیستی به این راحتی برای چنین عمل جراحی مجوز می دهد بدون انجام هیچ آزمایش و ...  یعنی برای تغییر هویت  نیازی به گرفتن مجوز  از  یک روانشناس ، پزشک قانوی، قوه قضائییه و ... نیست؟

چرا باید مجوز ار روانشناس و قوه قضائییه و پزشک قانونی داشته باشند . اما خوب دیگر بار منفی دارد و خوب نیست به این موضوع پرداخت شود.

حالا به نظرشما این افراد بیمار هستند یا نه؟

این که بیمار هستند را نمی توانم منکر شوم اما خانواده اینها هم فرزندان خودشون رو قبول ندارند چه برسه به جامعه! هیچ پدر و مادری راضی نیستند که فرزندی که دختر بود را پسر قبول کنند.اینها سر افکنده می شوند.این افراد از دوران کودکی خودشان را با جنس مخالف اشتباهی می گیرند و دوست دارن لباس های جنس مخالف را بپوشند . پسر هستند و از کودکی سراغ لوازم آرایش مادر یا خواهر خود می روند . در کودکی شاید مشکلی به وجود نیاد اما وقتی بزرگ شدند با مخالفت های والدین مواجه می شوندو  مشکلات عدیده ای را برای خانوده ها به وجود می اورند.

مشخصه که در استان ما چند نفر افراد مبتلا به اختلالات هویت جنسی وجود دارند چند نفر مرد هستن که احساس زن بودن داردند و برعکس  و چند نفرتا کنون  تغییر جنسیت داده اند؟

در استان ما تعداد اندک هست به دلیل برخی مسایل شاید هیچ استانی حاضر نشه امار دقیق این افراد را اطلاع رسانی کند.

برای کامل شدن مصاحبه با فردی دیگر  که از نزدیک با چنین افرادی سرو کار دارد سر صحبت را باز می کنیم که او هم حرفهای زیادی  برای گفتن دارد

افراد مبتلا به  اختلالات هویت جنسی یا همان سکسوآلیزم چه کسانی هستند و چه مشخصاتی دارند. ؟

ترانس سکسو آلیزم نوعی اختلالات هویت جنسی است و هیچ گونه اختلالا جسمی وجود ندارد. معمولا بدون قصد و غرض خاصی برای به دست آوردن منافع اجتماعی جنس مخالف ، زن یا مرد مبتلا یان به این اختلال ،  احساس می کنند تناسبی میان مرد یا زن بودنشان با تمایل رفتاری و روانی آنها وجود ندارد. به عبارتی دیگر آنها خود را مرد یا زن می پندارند اما از نظر ظاهری و کرومزونی طبیعی به نظر می رسند یعنی مثل مرد هستند و می خواهند زن باشند.

از مشخصاتشان می توان گفت: متعلق به جامعه جنس مخالف هستند لباس جنس مختلف می پوشند دوست دارند نقش جنس مخالف را در رابطه  جنسی داشته باشند. در ورزش با بازی های مخصوص جنس مخالف شرکت می کنند. در دوران کودکی تمایل دارند هم بازی آنها از جنس مخالف باشد. طی نوجوانی و جوانی احساسات جنس مخالف را دارند تمایل دارند که جنسشان به جنس مخالف تغییر کند.

این علایم و نشانه ها جه مدت باید وجود داشته باشد تا تشخیص بیماری تائید شود؟

همه علایم و نشانه ها در افراد بزرگسال باید حداقل دوسال و در بچه ها حداقل 6 ماه وجود داشته باشند تا تشخیص اختلال هویت جنسی تائید می شود.

معمولا این بیماری در سنین 4 الی 5 سالگی شایع است .

ریشه اصلی این بیماری و متولی درمان این بیماران کجاست؟

در خصوص ریشه اصلی آن نظرات متفاوتی وجود دارد . متولی درمان این افراد تنها در کلینینک های شهر تهران انجام می پذیرد که بهزیستی هم مبالغی برای حمایت از این بیمارن و انجام عمل جراحی آنها پرداخت می کند. و بعد از عمل جراحی  هویت اصلی خود را پیدا می کنند .

آیا عمل جراحی پایان کار این بیماران است و مشکلات انها با تغییر هویت جنسی به اتمام می رسد؟

متاسفانه جامعه از این اختلال شناخت روشن و دقیقی ندارد و بنا بر این بیماران قبل و حین و بعد از عمل با عدم پذیرش از سوی جامعه مواجه می شوند . در حالی که یک فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی نقشی در ایجاد بیماری اش نداشته و هنگامی که مورد جراحی قرار می گیرد و جنسیتش را تغییر می دهد دیگر بیمار نیست بلکه یک شهروند عادی است و مثل هر شهروند دیگر باید مورد احترام قرار بگیرد..

متاسفانه جامعه این افراد را پذیرش نمی کندما باید قبول کنیم که  یکسری افراد هستند که خلق انها در قالب جنس مخالف خلق شده و روحیه مردانه دارد و یا برعکس !

در جامعه مشکلات زیادی برای آنها هست یکسری از این بیماران  در بیمارستان رازی  با انجام آزمایشاتی تشکیل پرونده  داده  و تاییدشده اند  که می  توانند شناسنامه اسم و هویت خود  تغییر را دهند.

در بین پرونده ها و مشاوره هایی که ارائه می دهید آیا این افراد هم به شما مراجعه می کنند؟ 

بله می توان گفت اکثر مراجعه کنندگان ما از این بیماران تشکیل شده اند که به نظر من در سطح جامعه باید این افراد شناسایی شوند اینها انسان هستند مشکل دارند و جامعه آنها را قبول نمی کند. آنهایی که زن به مرد می شود پذیرش  توسط خانواده  تقریبا خوب است اما آنهایی که مرد به زن می شوند در خانوده پذیرش کمتری دارندو بیشتر گوشه گیر می شوند.

برای خانوده ای که چند سال قبل فرزندش را با اسم پسر صدا می کرد الان سخت است که با اسم دختر صدا کنند .

 

و اما سخن اخر که شاید آویزه گوشمان کنیم؟

این افراد باید در جامعه شناخته شوند باید مثل یک شهروند عادی با انها برخورد شود. این که این افراد به چنین بیماری هایی مبتلا می شوند از امتحان های سخت الهی است . به هر حال این واقعیت وجود دارد و خانوده ها و جامعه باید با این موضوع کنار آیند. نباید نسبت به تغییر هویت این افراد مقاوم ت نشان دهیم این افراد بحران هویت دارند و بحران هویت منجر به رفتار های پرخطر روانی می شود. و آسیب های اجتماعی زیادی را به دنبال خواهد داشت پس باید این افراد را حمایت کنیم و در برطرف کردن مشکلات انها کوشا باشیم تا با درمان کامل خود به آغوش جامعه و خانوده برگردند.

 

اگر خانوده ها فرزندان مبتلا به اختلال هویت جنسی خود را بپذیرند 60 درصد مشکلات این افراد حل می شود. و مابقی هم بر عهده دولت است تا با تصویب بودجه ایجاد سازمانی مجزا به وضعیت این افراد ، ساخت پانسیون و تقویت نهاد های حمایتی به کمک این افراد بشتابد.

ودر آخر ممنون از شما و رسانه شما که به این موضع هم پرداخت کردید.

 

 

 

شاید کاری که می توان به این بیماران کرداین باشد که ابتدا کاری کنیم که این افراد به عنوان بیمار در جامعه پذیرفته شوند و به آنها از لحاظ روحی کمک کنیم و با شناسایی این بیمارانی که به انها برچپسب منحرف جنسی زده شده است بگوییم که مردم بپذیرند که آنها ،در درون، کس دیگری هستند که ما از دیدن این فردعاجز هستیم. این افراد زندگی خیلی سختی را می گذرانند نباید محکوم به فراموشی شوند

این بیمارن سالها در رنج ناشی از تمسخر و تحقیر و هتک حرمت و انواع خشونت های روحی زندگی کرده اند  متاسفانه جامعه به این درک و باور نرسیده که رفتار این بیماران به هیچ وجه تظاهر نبوده و تصنعی نیست . آنها واقعیت هستند واقعیت زنانه یا مردانه .

امیدواریم جامعه به این باور برسد که آنها هم انسان هستند و مثل من و تو  حق زندگی کردن دارند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:,ساعت 13:22 نويسنده هیراد FTM |